سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کهکشان قرآن
  • S.R.A ( جمعه 87/9/1 :: ساعت 12:0 صبح)

    شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان = که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
    مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت = گفت اى چشم و چراغ همه شیرین سخنان
    تا کى از سیم و زرت کیسه تهى خواهد بود = بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
    کمتر از ذره نه‏اى پست مشو مهر بورز = تا به خلوتگه خورشید رسى چرخ زنان
    بر جهان تکیه مکن ور قدحى مى دارى = شادى زهره جبینان خور و نازک بدنان
    پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد = گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان *
    دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل = مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
    با صبا در چمن لاله سحر مى‏گفتم = که شهیدان که‏اند این همه خونین کفنان
    گفت حافظ من و تو محرم این راز نه‏ایم = از مى لعل حکایت کن و شیرین دهنان

    *:

    سوره مبارکه بقره، آیه 25

    سوره مبارکه حجر، آیه 33



  • S.R.A ( سه شنبه 87/7/23 :: ساعت 1:39 عصر)

    سال‏ها پیروى مذهب رندان کردم = تا به فتوى خرد حرص به زندان کردم
    من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه = قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم*
    سایه‏اى بر دل ریشم فکن اى گنج روان = که من این خانه به سوداى تو ویران کردم

    توبه کردم که نبوسم لب ساقى و کنون = مى‏گزم لب که چرا گوش به نادان کردم **
    در خلاف آمد عادت بطلب کام که من = کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
    نقش مستورى و مستى نه به دست من و توست = آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
    دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع = گر چه دربانى میخانه فراوان کردم
    این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت = اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
    صبح خیزى و سلامت طلبى چون حافظ = هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
    گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب = سال‏ها بندگى صاحب دیوان کردم

    *:

    سوره مبارکه نمل، آیات 20، 22 و 28.

    **:

    سوره مبارکه نساء، آیه 18

    سوره مبارکه شوری، آیه 25



  • S.R.A ( جمعه 87/7/12 :: ساعت 11:14 صبح)

    خیز تا خرقه صوفى به خرابات بریم = شطح و طامات به بازار خرافات بریم
    سوى رندان قلندر به ره آورد سفر = دلق بسطامى و سجاده طامات بریم
    تا همه خلوتیان جام صبوحى گیرند = چنگ صبحى به در پیر مناجات بریم
    با تو آن عهد که در وادى ایمن بستیم = همچو موسى ارنى گوى به میقات بریم*
    کوس ناموس تو بر کنگره عرش زنیم = علم عشق تو بر بام سماوات بریم
    خاک کوى تو به صحراى قیامت فردا = همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم
    ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد = از گلستانش به زندان مکافات بریم
    شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش = گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم
    قدر وقت ار نشناسد دل و کارى نکند = بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
    فتنه مى‏بارد از این سقف مقرنس برخیز = تا به میخانه پناه از همه آفات بریم
    در بیابان فنا گم شدن آخر تا کى = ره بپرسیم مگر پى به مهمات بریم
    حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز = حاجت آن به که بر قاضى حاجات بریم

    * :

    سوره مبارکه بقره، آیه 260

    سوره مبارکه اعراف، آیه 143

    سوره مبارکه طه، آیات 11، 12، 17، 67 و 70

    سوره مبارکه قصص، آیه 30



  • S.R.A ( پنج شنبه 87/7/4 :: ساعت 4:18 عصر)

    عمر بگذشت به بى‏حاصلى و بوالهوسى = اى پسر جام مى‏ام ده که به پیرى برسى
    چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‏اند = شاهبازان طریقت به مقام مگسى
    دوش در خیل غلامان درش مى‏رفتم = گفت اى عاشق بیچاره تو بارى چه کسى
    با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود = هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسى
    لمع البرق من الطور و آنست به = فلعلى لک آت بشهاب قبس *
    کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش = وه که بس بى‏خبر از غلغل چندین جرسى
    بال بگشا و صفیر از شجر طوبى زن = حیف باشد چو تو مرغى که اسیر قفسى
    تا چو مجمر نفسى دامن جانان گیرم = جان نهادیم بر آتش ز پى خوش نفسى
    چند پوید به هواى تو ز هر سو حافظ = یسر الله طریقا بک یا ملتمسى

    * :

    سوره مبارکه مریم، آیه 53

    سوره مبارکه طه، آیه 9

    سوره مبارکه قصص، آیه 29

    سوره مبارکه نمل، آیه 7



  • S.R.A ( دوشنبه 87/6/18 :: ساعت 5:35 عصر)

    وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانى = حاصل از حیات اى جان این دم است تا دانى
    کام بخشى گردون عمر در عوض دارد = جهد کن که از دولت داد عیش بستانى
    باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد = گر به جاى من سروى غیر دوست بنشانى
    زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت = عاقلا مکن کارى کورد پشیمانى
    محتسب نمى‏داند این قدر که صوفى را = جنس خانگى باشد همچو لعل رمانى
    با دعاى شبخیزان اى شکردهان مستیز = در پناه یک اسم است خاتم سلیمانى  *
    پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ = کاین همه نمى‏ارزد شغل عالم فانى 
    یوسف عزیزم رفت اى برادران رحمى = کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانى
    پیش زاهد از رندى دم مزن که نتوان گفت = با طبیب نامحرم حال درد پنهانى
    مى‏روى و مژگانت خون خلق مى‏ریزد = تیز مى‏روى جانا ترسمت فرومانى
    دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن = ابروى کماندارت مى‏برد به پیشانى
    جمع کن به احسانى حافظ پریشان را = اى شکنج گیسویت مجمع پریشانى
    گر تو فارغى از ما اى نگار سنگین دل = حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانى

     *:

    سوره مبارکه نباء، آیه 55

    سوره مبارکه اعراف، آیه 180



  • S.R.A ( جمعه 87/6/8 :: ساعت 10:57 صبح)

    تو مگر بر لب آبى به هوس بنشینى = ور نه هر فتنه که بینى همه از خود بینى
    به خدایى که تویى بنده بگزیده او = که بر این چاکر دیرینه کسى نگزینى
    گر امانت به سلامت ببرم باکى نیست = بى دلى سهل بود گر نبود بى‏دینى *
    ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد = آفرین بر تو که شایسته صد چندینى
    عجب از لطف تو اى گل که نشستى با خار = ظاهرا مصلحت وقت در آن مى‏بینى
    صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم = عاشقان را نبود چاره بجز مسکینى
    باد صبحى به هوایت ز گلستان برخاست = که تو خوشتر ز گل و تازه‏تر از نسرینى
    شیشه بازى سرشکم نگرى از چپ و راست = گر بر این منظر بینش نفسى بنشینى
    سخنى بى‏غرض از بنده مخلص بشنو = اى که منظور بزرگان حقیقت بینى
    نازنینى چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد = بهتر آن است که با مردم بد ننشینى
    سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد = بلغ الطاقه یا مقله عینى بینى
    تو بدین نازکى و سرکشى اى شمع چگل = لایق بندگى خواجه جلال الدینى

    * :

    سوره مبارکه احزاب، آیه 72

    سوره مبارکه بقره، آیه 283



  • S.R.A ( پنج شنبه 87/5/31 :: ساعت 6:54 عصر)

    بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوى = مى‏خواند دوش درس مقامات معنوى
    یعنى بیا که آتش موسى نمود گل = تا از درخت نکته توحید بشنوى*
    مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوى = تا خواجه مى خورد به غزل‏هاى پهلوى
    جمشید جز حکایت جام از جهان نبرد = زنهار دل مبند بر اسباب دنیوى
    این قصه عجب شنو از بخت واژگون = ما را بکشت یار به انفاس عیسوى
    خوش وقت بوریا و گدایى و خواب امن = کاین عیش نیست درخور اورنگ خسروى
    چشمت به غمزه خانه مردم خراب کرد = مخموریت مباد که خوش مست مى‏روى
    دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر = کاى نور چشم من بجز از کشته ندروى
    ساقى مگر وظیفه حافظ زیاده داد = کشفته گشت طره دستار مولوى

    * :

    سوره مبارکه بقره، آیه 260

    سوره مبارکه اعراف، آیه 143

    سوره مبارکه طه، آیات 11-12-17-67-70




    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    عاشورا در نظر دیگران
    جایگاه، عظمت و شگفتیهای قرآن
    قرآن و جلوه هاى عزّت و آزادگى در نهضت امام حسین علیه السلام
    قرآن در نگاه دیگران
    آزادی در قرآن
    زن (زن در آیینه جلال و جمال-2)
    مقاله 'معیارهای همسر نیکو از نگاه قرآن(2)'
    اشعار حافظ و آیات قرآنی مرتبط
    آشنایی اولیه با وهابیت-قسمت دوم
    [عناوین آرشیوشده]