سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کهکشان قرآن
  • S.R.A ( شنبه 87/9/16 :: ساعت 12:0 عصر)

    ابعاد حج در قرآن(1)

    وقایع و اعمال و نسک حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقیق آن نشانگر دقایق آداب سیر طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بیرون آمدن از مقامات دانیه و پیوستن به مقامات عالیه است که هرچه بیش‏تر در آن ‏دقت‏ شود، حقائق تازه‏تر و نکات لطیف‏تر عاید انسان مى‏گردد.

    1. بعد معنوى و عرفانى حج
    عبادات که به عنوان هدف آفرینش انسان (1) تعیین شده است اسرارى دارد که این سرار غیر از آداب و احکام ظاهرى عبادات مى‏باشد. نوعا عبادات و فرائض الهى با اختلاف درجات فراوانى که نسبت‏به هم دارند، براى تقویت‏بعد روحانى و نفسانى و در جهت‏سیر و سلوک انسان وضع شده تا از عوالم جسمانى به عوالم روحانى تکامل یابند و به مقام قرب الهى برسند. چنان‏که مرحوم آقامیرزا جواد ملکى تبریزى عارف بزرگ در این زمینه فرموده است: «مقصود اصلى از تشریع حج و سائر عبادات، تقویت‏بعد روحانى انسان است و تکالیف و فرائض الهى از نظر خاصیت اثرگذارى در روح و جان انسان مختلفند. بعضى اثر تطهیر و تخلیه را دارند که ظلمت را از فضاى روح و جان بشر دور مى‏کند و بعضى دیگر موجب تحلیه و تزیین جان و وسیله جلب نورانیت مى‏گردد. و دسته دیگر، جامع هر دو اثر (تخلیه و تحلیه) هستند و حج از این دسته سوم است. زیرا حج‏یک معجون الهى است که جمیع امراض قلوب مثل بخل و استکبار و تنبلى و. . . را که مانع نورانیت قلب‏ها هستند، علاج مى‏کند. (2)
    بنابراین و با توجه به مطلب فوق، حج از میان عبادات و فرائض الهى، جامع هر نوع آثار و فواید و اسرارى است که در عبادات دیگر وجود دارد. چنان‏که مرحوم علامه طباطبائى در این مورد مى‏فرماید: وقتى که سرگذشت ابراهیم، آن‏چنان که در قرآن بیان شده را، به دقت مطالعه کنیم مى‏یابیم که این جریان یک دوره کاملى از سیر عبودیت و بندگى خدا و به اصطلاح یک سیر و سلوک معنوى است که بنده از موطن خود تا قرب الهى را مى‏پیماید و با پشت‏سرانداختن زخارف دنیا و لذائذ و آرزوهاى مادى و جاه و مقام و خلاصى از وسوسه‏هاى شیطانى به مقام قرب الهى دست مى‏یابد. این وقایع و اعمال و نسک حج گرچه به ظاهر از هم جدا هستند، اما مطالعه دقیق آن نشانگر دقایق آداب سیر طلب و حضور مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بیرون آمدن از مقامات دانیه و پیوستن به مقامات عالیه است که هرچه بیش‏تر در آن‏دقت‏شود حقائق تازه‏تر و نکات لطیف‏تر عاید انسان مى‏گردد. (3)
    از این‏رو خداوند متعال هم براى فراهم‏شدن این سیر بندگى و رسیدن به مقام قرب و حضور الهى و زیارت کعبه حقیقى، به حضرت ابراهیم خلیل‏الرحمن و اسماعیل ذبیح‏الله ماموریت دادند که حریم خانه‏اش را از هر چیزى که مانع این سیر و سلوک معنوى باشد، پاکسازى نمایند (4) تا زائران الهى در خانه‏اش صرفا به او بیندیشند و دور او طواف نمایند و از ظلمت ماسوى الله رهایى یابند تا بتوانند در خانه عشق مهمان او شوند و آماده ملاقات با یگانه معبود عالم هستى گردند. چنان‏که همین اموریت‏با همین هدف در سوره حج‏به گونه‏اى روشن‏تر و دقیق‏تر بیان شده است:
    قرآن در این زمینه مى‏فرماید:
    به خاطر بیاور زمانى را که محل خانه کعبه را براى ابراهیم آماده ساختیم و به ابراهیم گفتیم که این خانه را کانون توحید کن و چیزى را شریک من قرار مده و خانه‏ام را براى طواف‏کنندگان و قیام‏کنندگان و رکوع‏کنندگان و سجده‏گزاران پاک گردان.
    «واذا بوانا لابراهیم مکان البیت ان لا تشرک بى شیئا و طهر بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود. » (5)
    با توجه به تفسیر بودن (ان) براى (تبوئة) ، (6) به خوبى استفاده مى‏شود که هدف از تبوئة ابراهیم در کنار خانه خدا، دو چیز است که جامع هر دو این است که این مکان مقدس مرکز عبادت خدا قرار گیرد و هیچ چیز دیگر شریک خداوند قرار داده نشود. لذا و براى تحقق این هدف مقدس، به ابراهیم خلیل‏الرحمن دو ماموریت داده شد: 1. "ان لا تشرک بى شیئا" 2. طهر بیتى للطائفین" - یعنى اى ابراهیم مقصود از جاى‏دادن تو در این‏جا سکنى گزیدن نیست‏بلکه، نه تنها خودت نباید هیچ‏گونه شریکى براى من قرار بدهى - چه شرک خفى و چه شرک جلى - چه این‏که نکره در سیاق نهى مفید عموم است «لاتشرک بى شیئا» ; بلکه باید ساحت قدس کعبه را از هرچه که شائبه شرک مى‏رود پاکسازى نمائى تا دیگران در این مکان فقط مرا عبادت کنند و به هیچ دیگر نیندیشند. این مطلب با عنایت‏به صدر آیه و تناسب کلمه و موضوع که تطهیر کعبه براى امور عبادى نظیر طواف و عکوف و قیام و نماز مى‏باشد به خوبى فهمیده مى‏شود. مؤید این مطلب روایتى است از امام صادق‏علیه السلام که در تفسیر آیه فرموده است. علاوه بر این استعمال ضمیر متکلم وحده (بى - بیتى) بیانگر این است که این خانه، خانه خداست پس باید فقط خداوند مورد پرستش واقع شود.
    مرحوم علامه طباطبائى در توضیح آیه مى‏فرماید: مراد از آماده ساختن کعبه براى ابراهیم این است که آن‏جا مرجع عبادت خدا قرار داده شود تا بندگان آن‏جا را خانه عبادت قرار بدهند، نه این‏که ابراهیم آن مکان را محل سکنى و زندگى خود قرار دهد. از این‏رو خانه را به خودش نسبت داد و فرمود «بیتى‏» تا اعلان کند که این خانه، کانون توحید و مختص عبادت خداست و هیچ چیز نباید شریک خداوند قرار داده شود و هدف دیگر این بوده که ابراهیم براى کسانى که قصد خانه خدا نموده‏اند عبادتى را تشریع کند که خالى از هرگونه شائبه شرک باشد. (7)
    آنچه که این عبادت خالص را فاسد مى‏کند و از اختصاصى‏بودن خدا خارج مى‏کند و در نتیجه انسان را از بندگى و عبودیت منحرف مى‏کند، همان شرک است که خود داراى انواع و اقسام است که در قرآن ظلم عظیم تلقى شده است. (8) و شاید در راستاى تحقق همین هدف، در موقع احرام باید گفته شود «لا شریک لک لبیک‏» و به تعبیر عارفانه امام خمینى‏قدس سرهم لبیک‏گویان براى حق نفى شریک همه مراتبت کنید و از خود که منشا بزرگ شرک است‏به سوى او جل و علا هجرت نمائید. (حج درکلام و پیام امام خمینى، ص 10)
    و شاید نکته این‏که آیه «و اذن فى‏الناس بالحج‏» - بعد از آیه «طهر بیتى للطائفین‏» (9) - ذکر شده این باشد که ابراهیم اول ماموریت‏یافت تا محیط کعبه را براى عبادت خالصانه خدا از هرگونه مظاهر شرک و کفر پاکسازى نماید و آن‏گاه دعوت عمومى بنماید تا طواف و نماز و سایر اعمال حج فقط براى او انجام پذیرد.
    یعنى اگر در گوشه و کنار جهان انواع و اقسام کنگره‏ها و اجتماعات براى اهداف خاصى تشکیل مى‏گردد، هدف از کنگره جهانى حج‏سیرالى‏الله و حضور در مهمانسراى الهى و رسیدن به مقام قرب الهى و آزاد شدن از هرگونه وابستگى و غل و زنجیرهایى است که به دور خود کشیده است، چه این‏که خانه خدا توصیف به عتیق شده است. (10) و طواف دور خانه عتیق باید سبب آزادى از بند عبودیت غیرخدا شود چنان‏که ذبح و قربانى هم باید موجب رهایى انسان گردد. که آیه دیگرى درباره قربانى مى‏فرماید: گوشت‏ها و خون‏هاى قربانى به خدا نمى‏رسد، بلکه آنچه به خدا مى‏رسد تقوى و پرهیزکارى شماست. (11)
    یعنى هدف از این سفر الهى، کسب تقوى و توشعه معنوى است چنانکه فرمود: (در این سفر) زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه پرهیزکارى است. اى صاحبان عقل و خرد از امن بپرهیزید. (12)
    یعنى تنها صاحبان عقل و خرد از این سفر کسب تقوى مى‏کنند و با پیمودن مدارج تقوى به مقام قرب الهى مى‏رسند، چه این‏که اگر تقوى به خدا مى‏رسد «یناله التقوى منکم‏» ، نفس متقى به خدا مى‏رسد چنان‏که استاد آیت‏الله جوادى آملى در توضیح آیه فرمود: از آن‏جایى که تقوى با نفس متقى اتحاد دارد، پس نفس متقى هم به خدا مى‏رسد و ممکن نیست تقوى به خدا برسد اما متقى نرسد، پس گوارا باد بر حج‏گزارى که قربانى‏اش لله باشد و غیرخدا را در آن نبیند تا تقوایش به خدا برسد و در نتیجه خودش هم به خدا برسد و شاید به خاطر همین تقوى ارزشمند و «موعود به‏» در نحر باشد که روز نحر را «حج‏الاکبر» و شاید تفسیر آیه «ثم لیقضوا تفثهم‏» (14) در روایات، به ملاقات با امام معصوم‏علیه السلام، اشاره به این نکته باشد که اگر زائر متقى با قربانى به خدا مى‏رسد، همچنان که آلودگى‏هاى ظاهرى را از بدن دور مى‏سازید، باید آلودگى‏هاى روح را با ملاقات با حجت‏الله برطرف نماید. چنان‏که امام صادق‏علیه السلام در این زمینه فرمود: باید آلودگى‏هاى روح و جان را با ملاقات با امام‏علیه السلام برطرف نمایند. (15)
    امام باقرعلیه السلام هم در این‏باره فرمود: تکمیل حج‏به آن است که حاجى امام را ملاقات نماید. (16)
    احتمالا براى همین نکات بوده که حضرت ابراهیم با طى این منازل و مراحل حج‏به مقام والاى امامت نائل گشت. از جمله آیات دیگرى که دلالت‏بر بعد معنوى و عرفانى حج دارد آیه‏اى است که اشاره به نتیجه اعمال حج دارد:
    هنگامى که مناسک حج‏خود را انجام دادید، پس ذکر خدا را بگوئید; همانند یادآورى کردنتان از پدران بلکه از آن هم شدیدتر و بیش‏تر. (17) یعنى بعد از اعمال حج و پیمودن منازل آن: باید چنان حالت ذکرى به زائر خانه خدا دست‏بدهد که غیر خدا را فراموش نماید، آن‏هم لااقل مثل آن شور و سوزى که در افتخار و مباهات به پدران خود در جاهلیت داشتند بلکه «اشد ذکرا» به شورتر و عمیق‏تر و با کیفیت‏بهتر و بالاتر; چه این‏که «اشد ذکرا» به کمیت ذکر کار ندارد، بلکه مربوط به توجه قلبى است که چه بسا یک ذکر قلبى همراه با سوز و گذار به مراتب بهتر و برتر و کارسازتر از یک عمر اذکار لفظى است. پس سرانجام حاجى مى‏تواند با توجه قلبى شدید به خدا برسد چنان‏که نبى مکرم اسلام‏صلى الله علیه وآله در این‏باره فرمود:
    هدف از وجوب نماز و حج و طواف و مناسک به پاداشتن ذکرالله در قلب و جان انسان است و الا آن نماز و حج چه ارزشى خواهد داشت. (18) از این‏رو خداوند در توصیف مؤمنین فرمود: مؤمنان تنها کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دل‏هاى آن‏ها ترسان گردد. (19)
    بنابراین، یکى از مناسب‏ترین مکان براى تحقق ذکر قلبى، مراسم با شکوه حج است‏شاهدش این است که خداوند متعال در آیات مختلف متذکر همین مساله در ایام حج‏شده است. (20)
    بنابراین، حاجى در همه‏جا باید سعى و تلاش نماید تا توجه قلبى برایش حاصل گردد. قرآن هنگامى که اهداف را بیان مى‏نماید یکى از آن‏ها را «و یذکروا اسم الله‏» ذکر مى‏فرماید: هنگامى که برنامه هدى را در موارد متعدد بیان مى‏کند، تذکر مى‏دهد که هدف از نحر و ذبح «ذکرالله‏» و «تقرب الى الله‏» است. شاهدش این است که در آیات متعدد مربوط به هدى، فقط یاد خدا را مطرح مى‏نماید; یعنى در هنگام قربانى تمام توجه باید به خدا و قبولى اعمال باشد و بقیه امور تحت‏الشعاع قرار گیرد. از بین آیات گذشته آیه 34 از سوره حج قابل توجه بیش‏تر است چون‏که:
    1. علت تشریع عبادات براى هر امت‏یک چیز قرار داده شد و آن ذکر الله است تا به این نکته توجه بدهد که مقصود اصلى از مناسک، ذکر الله است. چنان‏که بعضى از مفسرین گفته‏اند.
    از این‏که در این آیه مبارک تشریع نسک را فقط به ذکر الهى تعلیل آورده، فهمیده مى‏شود که مهم‏ترین هدف از تشریع عبادت، ذکر الهى است. (21)
    2. از دنباله آیه «فالهکم اله واحد فله اسلموا» استفاده مى‏شود که از آن‏جائى که معبود شما یکى است، پس باید فقط خاضع و تسلیم او بود و ذکر او را گفت و منسوب به غیر نکرد.
    3. از تعقیب آیه فوق به آیه «و بشر المخبتین الذین اذا ذکرالله و جلت قلوبهم‏» (22) به دست مى‏آید که اولین صفت مخبتین همان توجه قلبى به خدا است که باید در مراسم حج‏براى حاجى حاصل گردد.
    به علاوه، نکته دیگرى که از این آیه (با توجه به این‏که در سیاق آیات حج واقع شده) به دست مى‏آید این است که حاجى باید در ایام حج‏سعى کند که از مخبتین به شمار آید، آن‏هایى که داراى چهار ویژگى (وجل - صبر - اقامه - انفاق) هستند.
    مرحوم علامه طباطبایى در توضیح آن مى‏فرماید: جمله «بشر المخبتین‏» اشاره به این است که هر کس در حج‏خودش اخلاص و حالت تسلیم داشته باشد او را مخبثین است و مخبثین طبق این آیه کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى‏شود دل‏هایشان مملو از خوف پروردگار مى‏گردد و در برابر حوادث، صبر و شکیبایى پیش مى‏گیرند و برپادارندگان نماز هستند و از آنچه که خداوند به آن‏ها داده انفاق مى‏کنند. و لذا مرحوم علامه مى‏فرماید: انطباق این صفات مخبثین با کسى که حج‏خانه خدا را با حالت تسلیم به جا مى‏آورد روشن است، چون که همه این صفات در حج وجود دارد. (23)
    از این‏رو حضرت ابراهیم بالاترین مقام را که مقام تسلیم باشد در کنار کعبه، براى خود و ذریه‏اش درخواست نمود: پروردگارا، ما را تسلیم فرمان خودت قرار ده و از دودمان ما نیز امتى مسلمان قرار ده. (24)
    از جمله آیات دیگرى که دلالت‏بر بعد معنوى و عرفانى حج دارد، آیه‏اى است از سوره مبارکه مائده که خداوند فرمود: «اى کسانى که ایمان آوردید شعائر الهى را نقض نکنید و حریم آن‏ها را حلال نشمرید و احترام را نگه دارید و قربانى‏هاى بى‏نشان و یا نشاندار را حلال نشمرید و نیز احترام کسانى که براى به دست آوردن فضل پروردگار و جلب رضوان او به قصد زیارت خانه خدا حرکت مى‏کنند، نگه بدارید و براى آن‏ها مزاحمت ایجاد نکنید. (25)
    از آن‏جایى که «رضوان‏» در لغت‏به معناى رضایت کثیر (26) است، پس حاجى در این سفر مقدس باید دنبال کسب رضوان الهى باشد که مهم‏ترین سرمایه براى هر عبدى، کسب رضایت مولى است. «رضوان من الله اکبر» (27) و محل کسب چنین رضایتى، موسم با شکوه حج است. چنان‏که امام صادق‏علیه السلام در ضمن حدیث مفصلى فرمود: حج‏شعبه‏اى از رضوان الهى است. (28)
    هم‏چنان که حضرت ابراهیم عرض کرد: «پروردگارا! من بعضى از ذریه‏ام را در سرزمینى بى‏آب و علف در کنار خانه‏اى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپادارند» (29) از این آیه هم بعد معنوى حج استفاده مى‏شود، چون که کلمات غیر ذى زرع و عند بیتک الحرم و لیقیموا الصلوة‏» اشاره به این واقعیت دارد که غرض از اسکان، زراعت و کسب و تجارت نیست، بلکه اسکان دراین مکان فاقد هر نوع امکانات اولیه، براى تقرب محض الى‏الله و متمحض شدن در عبادت اوست. مرحوم علامه طباطبایى هم در وجه هجرت حضرت ابراهیم‏علیه السلام به این سرزمین بى‏آب و علف فرمود: براى این‏که ذریه‏اش متمحض در عبادت خدا بشوند و شواغل دنیا دل‏هایشان را مشغول نسازد. (30)
    از این‏رو، اولین غرض و به قول بعضى از مفسرین تنها غرضش را اقامه نماز ذکر نمود و چنان‏که تکرار نداد «ربنا» در «ربنا لیقیموا» و ذکر نماز از بین شعائر، براى اظهار کمال عنایت‏به اقامه نماز در جوار پروردگار است. همچنان که از آیه «طهر بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود» (31) استظهار مى‏شود که عمده عبادت حاجى در کنار خانه خدا باید طواف و عکوف و نماز باشد.
    پس جو حج، یک جو عبادت و بندگى و دور جستن از هرگونه تعلقات مادى است و سفر ج‏یک سفر الى‏الله است.
    بنابراین، حاجى از همان اول که نیت‏حج مى‏کند و از خود و خانه و کاشانه و همه تعلقات مادى جدا مى‏شود تا احرام و طواف و سعى و رمى و هدى کند، همه جا خدا را مى‏جوید و در طلب وصال او شب و روز آرام ندارد; این سو و آن سو مى‏رود و در کوه و بیابان سرگردان مى‏شود تا در مهمانسراى الهى آیات روشن الهى را با چشم سر و چشم جان مشاهده نماید. «فیه آیات بینات‏» (32) و با سعى و تلاش همچون هاجر چشمه‏اى از معرفت‏براى او گشوده گردد. پس، هرکس که قصد سفر الى‏الله را نموده، باید از ابتداء از هرگونه امورى که با این سفر ضدیت دارد و دورى جسته و دل را فقط متوجه خدا بنماید. چنان‏که امام صادق‏علیه السلام در این‏باره فرمودند:
    به هنگام حج دل را براى خدا مجرد ساختن، و از هر حجابى آزاد شدن و همه امور را به خدا سپردن، و در تما حرکات و سکنات بر او توکل کردن و خود را با آب توبه شستشو دادن و دنیا و مافیها را رها ساختن از مقدمات سفر الى‏الله است. (33) یعنى شرط نخستین این سیر، بیرون آمدن از خود و تعلقات مادى است و جهت تحقق عملى آن از لحظه اول احرام، باید از انواع تعلقات مادى و انواع امتیازات و تفاخرات و زخارف، حتى از کفش و کلاه رها شود، تا حالت فرشته‏گونه پیدا کند. و فقط با دو تکه پارچه پاک و حلال با رمز مخصوص جواز عبور براى مهمانى و ملاقات با رب‏الارباب بگیرد. از این‏رو، لحظه جواز عبور گرفتن بسى حساس و سرنوشت‏ساز است، که اولیاء الله در موقع گفتن لبیک رنگ عوض کرده و گریه مى‏نمودند که نکند جواز عبور به آن‏ها داده نشود. و چنان‏که امام صادق‏علیه السلام و امام سجادعلیه السلام در این لحظه به حالت غشوه افتادند. وقتى که علت را پرسیدند، فرمودند: چگونه جرات کنم که بگویم «لبیک اللهم لبیک‏» در حالى‏که مى‏ترسم لبیک (خدایا آمدم) بگویم اما جواب آید که من آمدن تو را قبول ندارم. (34)
    لبیک را کسى مى‏گوید که احساس حضور نماید در اطاق در بسته در حالى که کسى نباشد، بله بله نمى‏گویند اگر لبیک گفته مى‏شود یعنى در حضور او هستیم او ما را صدا زده و ما جواب مى‏دهیم. از این‏رو، حضرت امام خمینى‏قدس سره عارف معاصر فرمود: مهم آن است که حاجى بداند کجا مى‏رود و دعوت چه کسى را اجابت مى‏کند و مهمان کیست و آداب این مهمانى چیست. (35)
    حاجى مى‏خواهد با احرام حرم امن الهى در خود به وجود آورد و منطقه وجودش را براى غیرخدا ممنوعه اعلان کند: «من دخله کان آمنا» (36) تا براى همیشه بر روى غیرخدا ممنوع گردد. خود میزبان فرمود: کسانى که (به واسطه احرام) حج را بر خود واجب نموده‏اند باید از هرگونه تمتعات جنسى و انجام گناه و گفت‏وگوهاى بى‏فایده و جر و بحث‏هاى بى‏ارزش اجتناب کنند. (37)
    مسائل معنوى و عرفانى حج هرگز تمام‏شدنى نیست، و رسیدن به مقامات عالیه در حج، وقف احدى نیست‏بلکه بستگى به سعى و تلاش، همت و خلوص و سوز و گداز زائران دارد. و هر زائر خانه خدا باید بداند که اگر کسى در این بعد از حج که مهم‏ترین ابعاد حج است موفق نگردد، در ابعاد دیگر هم‏چندان موفق نخواهد شد. چنان‏که حضرت امام خمینى‏قدس سره احیاگر حج ابراهیمى، محمدى در این‏باره فرمودند: تحصیل ابعاد دیگر حج در گرو تحصیل بعد معنوى حج است; بعد سیاسى و اجتماعى حج‏حاصل نمى‏شود، مگر آن‏که بعد معنوى و الهى آن جامه عمل بپوشد. (38)
    بنابراین، حاجى تنها نباید این بدن را از راه دور حرکت داده و به میقات و مطاف و مسعى و عرفات و مشعر و منى رساند، اما با جان خالى از معارف آسمانى و دست تهى از بهره معنوى حج‏با چمدان‏هاى پر از عروسک و اسباب بازى برگردد. (39) «فوا اسفاه من خجلتى و افتصاحى‏» (40) آن‏کس که با پا به کعبه رود کعبه را طواف مى‏کند و آن‏کس که با دل برود او را طواف مى‏کند و اگر حاجى در ایام حج‏به خود نپردازد و از خودبینى رها نشود و به خودسازى همت نگمارد و از احرام تا حلق و تقصیر و طواف خود را از آلودگى خلاصى نبخشد، پس کى؟ اگر قبل و بعد او فرق نکند، پس کى؟ چه آن‏که حج فراموش کردن خود، در راه خدا و ذوب شدن من، در ما است.

    نویسنده: ناصر شکریان

    منبع: ام الکتاب (www.ommolketab.net)

     

    ادامه دارد....




    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    عاشورا در نظر دیگران
    جایگاه، عظمت و شگفتیهای قرآن
    قرآن و جلوه هاى عزّت و آزادگى در نهضت امام حسین علیه السلام
    قرآن در نگاه دیگران
    آزادی در قرآن
    زن (زن در آیینه جلال و جمال-2)
    مقاله 'معیارهای همسر نیکو از نگاه قرآن(2)'
    اشعار حافظ و آیات قرآنی مرتبط
    آشنایی اولیه با وهابیت-قسمت دوم
    [عناوین آرشیوشده]