S.R.A ( جمعه 87/6/8 :: ساعت 10:57 صبح)
تو مگر بر لب آبى به هوس بنشینى = ور نه هر فتنه که بینى همه از خود بینى
به خدایى که تویى بنده بگزیده او = که بر این چاکر دیرینه کسى نگزینى
گر امانت به سلامت ببرم باکى نیست = بى دلى سهل بود گر نبود بىدینى *
ادب و شرم تو را خسرو مه رویان کرد = آفرین بر تو که شایسته صد چندینى
عجب از لطف تو اى گل که نشستى با خار = ظاهرا مصلحت وقت در آن مىبینى
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم = عاشقان را نبود چاره بجز مسکینى
باد صبحى به هوایت ز گلستان برخاست = که تو خوشتر ز گل و تازهتر از نسرینى
شیشه بازى سرشکم نگرى از چپ و راست = گر بر این منظر بینش نفسى بنشینى
سخنى بىغرض از بنده مخلص بشنو = اى که منظور بزرگان حقیقت بینى
نازنینى چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد = بهتر آن است که با مردم بد ننشینى
سیل این اشک روان صبر و دل حافظ برد = بلغ الطاقه یا مقله عینى بینى
تو بدین نازکى و سرکشى اى شمع چگل = لایق بندگى خواجه جلال الدینى
* :
سوره مبارکه احزاب، آیه 72
سوره مبارکه بقره، آیه 283