S.R.A ( چهارشنبه 87/9/27 :: ساعت 9:0 صبح)
حدیث غدیر
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطنِ الرَّجِیمِ
حرِّمَتْ عَلَیکُمُ الْمَیتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما أکَلَ السَّبُعُ إلاّ ما ذَکَّیتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أنْ تَسْتَقْسِمُوا بِاْلأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیوْمَ یئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتى وَ رَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فیمَخْمَصَةٍ غَیرَ مُتَجانِفٍ ِلإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ
مردار و خون و گوشت خوک و آنچه نامى جز نام خدا به هنگام ذبحش برده باشند، و [حیوان حلال گوشت] خفهشده، و به ضرب [چوب و سنگ] مرده، و از بلندیافتاده، و شاخخورده و آنچه درندگان از آن خورده باشند، مگر آنچه [به موقع به ذبح شرعى] حلال کنید و همچنین آنچه براى بتان ذبح شده است و نیز تعیین قسمت به کمک ازلام همه بر شما حرام شده است [و پرداختن به هر یک از] اینها نافرمانى است، امروز کافران از دین شما [و بازگشت شما از آن] نومید شدهاند، لذا از آنان نترسید و از من بترسید، امروز دین شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و دین اسلام را بر شما پسندیدم، اما هر کس در مخمصهاى ناچار شود و مایل به گناه نباشد [و از آنچه نهى شده بخورد] بداند که خداوند آمرزگار مهربان است
سوره مبارکه مائده، آیه 3
سال دهم هجرت است، و موسم حج. بیابان حجاز شاهد جمعیت انبوهى است که همه با یک شعار به سوى یک هدف گام بر مىدارند.
امسال منظره حج شور و هیجان دیگرى دارد و مسلمانان با اشتیاق و شتاب، منزلهاى بین راه را پشت سر مىگذارند و خود را به مکه مىرسانند طنین پر تپش لبیک ... لبیک، از بیابان مکه به گوش مىرسد، قافلهها یکى پس از دیگرى به شهر نزدیک مىشوند و حاجیان با لباس احرام، یک رنگ و یک نواخت غبار آلود و اشک ریزان، خود را به حرم امن پروردگار مىرسانند و به گرد خانهاى که به دست قهرمان توحید، ابراهیم خلیل بنا شده است طواف مىکنند.
فرید وجدى، حاجیان سال دهم را 90 هزار مىنویسد.(1)
ولى تا 124000 هم گفته شده است. (2)
پیامبر اسلام، نگاه مىکند: مسجد الحرام از اجتماع مسلمانان موج مىزند و همه به حکم برادر وار و فرشته صفت مشغول نیایشند.(3)
پیامبر خوشحال است که توانسته چنین قدم بزرگى بردارد و به بهترین وجه رسالت خود را بگزارد.
ولى هالهاى از غم و اضطراب، گاه و بیگاه چهره پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله را فرا مىگیرد و شادى را در کامش ناگوار مىسازد.
او مىترسد پس از مرگ، این اجتماع از هم بگسلد و روح برادرى و وحدت از میانشان رخت بربندد و دوباره به قهقرا برگردند.
پیامبر اسلام خوب مىداند که امت اسلام، به راهبرى امام عادل و عالم نیاز شدید دارند و در غیر این صورت، زحمات گرانبها و چندین ساله او به هدر خواهد رفت.
به همین جهت آن حضرت در مسافرتها و جنگها که از مدینه بیرون مىرفت هر چند هم مدت مسافرت کوتاه بود زمام امور را به دست شخصى امین و با کفایت مىسپرد و مردم مدینه را بدون سرپرست نمىگذاشت.(4)
بنابراین چگونه مىتوان تصور کرد که پیامبر دلسوز و مهربان ما، زمام امت عظیم اسلامى را پس از درگذشت خود به دست حوادث سپرده باشد.
و باز خوب مىداند که این مقام، شایسته کیست و لباس خلافت، به قامت رسا و لایق چه انسانى بریده و دوخته شده.
او همانست که در حضور عده زیادى از بزرگان قریش و بستگان پیامبر که به خاطر دعوت به اسلام، گرد آمده بودند، به جانشینى آن حضرت منصوب گردید.(5)
او مردى پاک و خداپرست بود و لحظهاى به خدا شرک نیاورد و به بت سجده نکرد.
او در راه پیشرفت دین مبین اسلام، سربازى فداکار است، کانون علمش از سرچشمه دانش رسول خداست، دادرسیش، عالىترین قضاوت به شمار مىآید.(6)
او دیده و شناخته شده است. او على، فرزند ابوطالب است.
فریضه حج به پایان رسید و مردم به سوى شهرهاى خود حرکت مىکردند که ناگهان صداى (منادیان) پیامبر در صحراى حجاز، طنین افکند و مسلمانان را دستور توقف داد، زیرا فرشته وحى به رسول خدا نازل شد و این آیه را ابلاغ کرد:
(اى پیامبر) آن چه به سوى تو از پروردگارت فرود آمده است، به مردم ابلاغ کن و اگر کوتاهى کنى، رسالت او را نرساندهاى و خداوند تو را از شر مردم نگهدارى مىکند).
سوره مبارکه مائده، آیه 67
موضوعى که خداوند، پیامبرش را با لحنى تند مخاطب ساخته بود، چیزى جز اعلام رسمى خلافت على علیه السلام نبود که پیامبر از آن خوددارى مىکرد، زیرا مىترسید موجب اختلاف و شکاف در میان مسلمین گردد و منتظر زمینه مساعدى بود تا آنان را اظهار کند و پس از نزول این آیه دانست هم اکنون موقع آنست، لذا مردم را در نقطهاى از آن بیابان سوزان و خالى از آب و آبادى به نام (غدیر خم) نگه داشت، تا روح اسلام یعنى مساله خلافت و جانشینى را کاملا روشن سازد.
مردم نمىدانستند که چرا این دستور صادر شده و چه موضوع مهمى پیش آمده است ولى طولى نکشید که نماز جماعت اعلام گردید و پس از اداى فریضه ظهر، انبوه جمعیت قیافه جذاب و آسمانى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را بر فراز منبر بلندى که از جهاز شترها درست شده بود، مشاهده کردند.
سکوت عمیق حکم فرما بود ... در این موقع سکوت صحراى حجاز را کلمات پر مغز و جالب پیامبر شکست و پس از ستایش پرودگار، خبر جانگداز درگذشت زودرس خود را اعلام کرد و آنگاه فرمود: مردم! من براى شما چگونه پیامبرى بودم؟ همه یک صدا گفتند: یا رسول اللَّه، از پند و اندرز ما فرو نگذاشتى و از موعظه و تربیت ما، غفلت ننمودى، خدا تو را پاداش نیکو دهد.
... پیامبر فرمود: کتاب خدا و پیشوایان معصوم بعد از من، دوش به دوش هم راهبر شما هستند و شما باید کاملا پیرو آنها باشید تا گمراه نشوید.
آنگاه دست على علیه السلام را برافراشت به طورى که همه حاضرین او را دیدند سپس فرمود: مردم! چه کسى به مومنان از خودشان سزاوارترست و بر آنان ولایت و سرپرستى دارد؟ مردم گفتند: خدا و رسولش داناترند.
پیامبر صلى الله علیه و آله: خداى مولاى من است و من مولاى مومنان و به آنان از خودشان سزاوارترم. آنگاه بدون فاصله و تامل فرمود: به هر که مولا، منم و سمت ولایت و سرپرستى بر او دارم على علیه السلام هم بعد از من همین منصب را دارد ...
من کنت مولاه فهذا على مولاه ...
و این جمله را سه بار تکرار کرد، و در پایان سخنان خود فرمود این حقیقت را حاضرین به دیگران برسانند.
جمعیت، هنوز پراکنده نشده بود که این آیه سوه سوره مائده نازل شد.
امروز دین شما را کامل گردانیدم، و نعمت خویش را بر شما تمام کردم، و به این که اسلام دینتان باشد، راضى گشتم.
پس از پایان مراسم رسمى تعیین جانشین، مردم از دور و نزدیک بر یکدیگر سبقت مىگرفتند تا به حضرت على علیه السلام به عنوان جانشین پیغمبر اسلام تبریک بگویند.
اولین کسى که آمد و خلافت را به على علیه السلام تبریک گفت (ابوبکر) و سپس (عمر) بود. آنها در حالى که این کلمات را مىگفتند از امیرالمومنین على علیه السلام جدا شدند.
(خوشا به حال تو اى پسر ابىطالب که مولاى من و هر مرد و زن با ایمان شدهاى).(7)
راویان حدیث غدیر
در حقیقت راویان حدیث غدیر، متجاوز از 120000 نفر مىباشند، زیرا تمام حاضرین در غدیر، طبق دستور پیامبر اسلام که فرمود به دیگران اطلاع دهید حدیث غدیر و مساله جانشینى على علیه السلام را به عنوان مهمترین حادثه سفر، تلقى و براى دیگران بیان کردند.(8)
و به همین جهت بود که خاطره غدیر در مجامع عمومى مسلمانان هر چند یک بار تازه مىشد.
تقریبا 25 سال پس از روز غدیر یعنى زمانى که بسیارى از صحابه رسول خدا از دنیا رفته و عده معدودى از آنها باقى مانده بودند، على علیه السلام از مردم خواست هر کس روز غدیر حاضر بوده است و حدیث غدیر را از دهان مبارک پیامبر شنیده است، شهادت دهد.
فى المجلس 30 نفر، از جا برخاستند و حدیث غدیر را نقل کردند.(9)
امام حسین علیه السلام، یک سال پیش از مرگ معاویه، یعنى سال 58 یا 59 هجرى، بنىهاشم و انصار و سایر حاجیان را در سرزمین (منى) جمع کرد و پس از جملاتى گفت: شما را به خدا سوگند آیا مىدانید که رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر على علیه السلام را براى ولایت و رهبرى امت اسلام بگماشت و دستور داد این موضوع را حاضر به غایب برساند؟ ... همه گفتند آرى.(10)
دانشمندان اهل تسنن نام 110 نفر از اصحاب پیامبر که این حدیث را از پیامبر اکرم شنیده و براى دیگران بازگو کردهاند، در کتابهاى معتبر خود یادآورى کردهاند.(11)
و عدهاى از دانشمندان نیز در پیرامون حدیث و حادثه غدیر کتاب ویژهاى نوشتهاند.(12)
معناى حدیث غدیر
شواهدى که در دست است روشن مىکند منظور از کلمه (مولى) و (ولى) همان جانشین و سرپرست امت اسلامى است و با معناى دیگر نمىسازد اینک به نکات زیر توجه فرمایید:
1. دانستیم که پیامبر اسلام از مطرح کردن حدیث غدیر بیم داشت و تا فرمان صریح و شدید از طرف خدا صادر نشد، آن را اعلام نداشت.
آیا مىتوان گفت منظور از حدیث غدیر، تذکر دوستى على علیه السلام بوده است؟ اگر هدف این بود، اعلام آن ترسى نداشت و اجتماع مسلمین از هم پاشیده نمىشد.
پس باید منظور همان مساله خلافت و جانشینى باشد که بیم آن مىرفت یادآورى آن موجب سرکشى و طغیان سودجویان گردد.
2. پیامبر اکرم، پیش از آن که جمله (من کنت مولاه فعلى مولاه) را بگوید، از مردم اعتراف گرفت که خود، نسبت به آنان سزاوارتر است و مقام سرپرستى و زمامدارى دارد، آنگاه همان مقام را براى على علیه السلام قرار داد و بلافاصله فرمود: هرکس من مولى و سرپرست او هستم، على علیه السلام مولا و سرپرست او است.
3. حسان بن ثابت، واقعه غدیر را با اجازه پیامبر به شعر در آورد و انتشار داد و مورد تایید آن حضرت قرار گرفت. در اشعار حسان به مقام خلافت و امامت على علیه السلام تصریح شده است و هیچ کس از آن جمعیت انبوه به حسان اعتراض نکرد که چرا کلمه (مولى) را غلط معنى کردى بلکه مورد تشویق و تاکید قرار گرفت و اینک قسمتى از آن:
فقال له قم یا على فاننى = رضیتک من بعدى اماما و هادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه = فکونو له اتباع صدق موالیا (13)
یعنى: (آن گاه که پیامبر اسلام به ولایت و ریاست دینى و الهى از مردم اعتراف گرفت) به على علیه السلام فرمود: برخیز! اى على، که من به امامت و رهبرى تو پس از خودم رضایت دارم، پس هر کس که من مولى و رئیس دینى و الهى او هستم این على هم مولى و سرپرست او است، پس همگى از پیروان راستین و صمیمى على علیه السلام باشید.
4. پیامبر صلى الله علیه و آله پس از برگزارى مراسم غدیر با حضرت على علیه السلام در خیمهاى نشست و دستور داد که مسلمانان و حتى زنان خودش به على علیه السلام تبریک بگویند و با او بیعت کنند و به او به عنوان امیرالمومنین سلام دهند.(14)
بدیهى است این مراسم فقط با مساله خلافت و رسیدن او به مقام امامت و امارت مناسبت دارد.
5. پیامبر صلى الله علیه و آله دوبار فرمود: هنئونى، یعنى به من تبریک بگویید، چون خداوند مرا به نبوت و پیامبررى و خاندانم را به امامت اختصاص داد.(15)
با ذکر این شواهد هیچگونه ابهامى در مورد حدیث غدیر باقى نخواهد ماند.
پینوشتها:
1. دائرة المعارف فرید وجدى، جلد 3، صفحه 542
2. الغدیر، جلد 1، صفحه 9
3. سوره مبارکه حجرات، آیه 10
4. کامل ابن اثیر، صفحه 242 و 278 و 216
5. تاریخ طبرى، جلد 3 - صفحه 1173 - 1171
6. فضائل الخمسه - چاپ دار الکتب الاسلامیه، جلد 1، صفحه 186 - 178
7. الغدیر، جلد 1، صفحه 11 - 9
8. الغدیر، جلد 1، صفحه 61 - 60
9. الغدیر، جلد 1، صفحه 166 و 174
10. الغدیر، جلد 1، صفحه 199 - 198
11. الغدیر، جلد 1، صفحه 61 - 14
12. در جلد اول الغدیر، صفحه (157 - 152) 26 نفر از آنان را ذکر مىکند
13. الغدیر، جلد 2، صفحه 41 - 34
14. الغدیر، جلد 1، صفحه 271 - 270
15. الغدیر، جلد 1، صفحه 274